بت 120: بدون فیلتر، آدرس اصلی، و اپلیکیشن – کلیک کنید!

برای ورود به بت 120 کلیک کنید

درگاه پرداخت مستقیم | واریز جوایز در کمتر از ۲۴ ساعت

تا ۳۰۰ % شارژ هدیه

ورود به سایت

دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور

دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور

دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور

دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور | دانلود رمان زیرم جون میدی pdf رایگان بدون سانسور | دانلود با لینک مستقیم رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور

رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور

چراداشتم امیدوارشمیکردم؟! اون لحظه خودمم نمیدونستم!
صداشیهکم جون گرفت دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور اما بازم بیحال بود و کم
انرژی:
-شکیالدوستت دارم. باور کن دختر! اگه … اگه … با من ازدواج
نکنی،نمیدونم چه بالییسرم میاد.وایشکیال!
ازصمیمیتکالمش ناراحت نمیشدم. انگار صداش آرومم می
کرد. میدونستم اینآرامش دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور گناهه محضه اما مگه
دستخودم بود که بیخیالاون آرامش بشم؟! نه دست من نبود،
دست دلم بود! به زور گفتم:
-بله؟
بابغضیکه میرفت به گریهبدل بشه، گفت:
-دوستش داری؟
نمیدونم چیشد که گریمصدا دار  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسورشد. انگار تازهیهنفر داشت
منو میدید!یهنفر داشت اینسوال لعنتیرو که
خیلیوقت بود خودم از خودم میپرسیدمرو ازم میپرسید. وسط
هق هق گفتم:
-نه.
چشماشباز شد. لبخند زد اما به محض دیدناشکام لبخندش ناپدید
شد. زمزمه کرد:
212
تقاص
-گریهمیکنی؟
لبموجویدمو سرمو انداختم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زیر. بایدجلویاشکامو میگرفتم.با
درد گفت:
-گریهبرایچیهآخه؟! من حرف بدیزدم؟!
-نه ولیاولینکسیهستیکه از احساسم پرسیدی.
-چون برام مهمه. احساس تو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زندگیمنه شکیال. جونم بهش بسته
س! نمیخوام از دستت بدم. تو که میگیدوسش
نداری. میتونیمنو دوست داشته باشی؟! به خدا اگه مال من
بشی،من سر تا پاتو طال میگیرم. کاریمیکنم عاشقم
بشی،خیلیزود!
باکالفگیاشکامو پاک کردم و گفتم:
-درسته که دوسش ندارم ولیبابا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خیلیقبولش داره. منم نمیتونم
حرف رو حرف بابام بزنم.
بازنگاه فرهاد طوفانیشد. باز غرید:
-پس من چی؟اصال برات مهم نیستچه به روز من بیاد؟نمی
فهمیدوستت دارم؟!
ازابراز عالقش گر میگرفتم. سرمو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زیرانداختم و نسنجیدهگفتم:
-خب تو میتونیبا شیالازدواج کنی. چه فرقیداره؟
خندهیعصبیسر داد و گفت:
213
تقاص
-چیداریمیگی؟من عاشق تو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور شدم! میفهمی؟! اون جذابیتی
که تو داریمنو مجذوب کرده. اون نگاه شیطونو
نجیبتو منو داغون کرده. چشمایسبزت بیچارمکرده! من نمی
گم شیالبده ولیمن تو رو میخوام نه شیالرو! در
ضمنپیمانشیالرو میخواد. از دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بس که من از تو تعریفکردم،
پیمانکنجکاو شد بیادببینتت. روزیکه اومد تو رو
ببینهبه جایتو شیالرو دیدو خوشش اومد.
باعصبانیتگفتم:
-خب میگیمن چیکار کنم؟
باهیجانگفت:
-نامزدیترو به هم بزن. من قول دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور میدم که پدرتو راضیکنم.
باترس و حیرتگفتم:
-چیداریمیگی؟مگه از جونم سیرشدم؟بابام منو میکشه!
بالحنیفوق العاده مهربون گفت:
-مگه من میذارم؟ بهت قول میدم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور که نذارم کوچک ترینبالیی
سرت بیارن.
-ببین! تو رو خدا برو. االن خسرو و بابا همه جا رو دنبالممی
گردن. برو میخوام برم.
دستاشوبرداشت و گفت:
214
تقاص
-باشه برو. من همیشهگفتم، دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور باز هم میگم، هیچوقت دلم نمی
خواد واست مشکل درست کنم ولیاینوبدون غروری
کهتویچهرت موج میزنه، میگه که تو قادر به انجام دادن هر
کاریهستی.
دیگهمنتظر ادامهیحرفاش نشدم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور و از کوچه خارج شدم. تا خود
خونه دویدمکه دیرنرسم. به خودم دروغ نمی
تونستمبگم. از روزایدیگهخیلیسرحال تر شده بودم. فقط دیدن
فرهاد برامیهدنیاآرامش و شادیآورده بود.
وقتیرسیدمخونه با چهره غضبناک دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خسرو رو به رو شدم. انقدر
سرخوش بودم که زود، تند، سریع،یهخرده دروغ
براشسر هم کردم تا باورش شد که من رفته بودم در خونهیکی
از دوستام برایگرفتن جزوه. اونم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور که دیدسرحالم
خیلیبه پر و پام نپیچید. هر بار که خسرو رو میدیدم،بیشترمی
فهمیدمکه هیچحسیبهش ندارم. از اخالقش
خوشمنمیاومد، از غیرتشخوشم نمیاومد، از ریختشخوشم
نمیاومد. تویمحله خاطرخواه هاش دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خیلیزیادبودن
وفکر میکنم من تنها کسیبودم که از اون خوشم نمیاومد. دنیا
برعکس شده بود. منیکه بایدازش خوشم می
215

دانلود رمان زیرم جون میدی pdf

اومد،حالم ازش به هم میخورد. دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور حرفایفرهاد تویگوشم زنگ
میزد. شایدبایدتکونیبه خودم میدادم و
مخالفتمواعالم میکردم اما گفتنش آسون بود، به عمل که می
رسیدجا میزدم! حدودیکماه گذشت تا اینکه
دوبارهفرهاد رو دیدم. اینبار تو راه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور برگشتن از خونهیدوستم
بودم. دفعهیپیشحرفاش جنبه پیشنهادداشت ولی
اینبار بویالتماس میداد! با چشماییغمبار از من میخواست
که نامزدیموبه هم بزنم. در حواب حرفاش فقط
تونستمسکوت کنم، همینو بس. چطور بهش حالیمیکردم
جرأت ایستادنتو رویآقا جونم و دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور شهرام رو ندارم؟!
چرافکر میکرد قضیهبه همینسادگیهاست؟ وقتیازش جدا
شدم برعکس دفعه قبل حسابیداغون بودم.یاد
خواهشاشکه میافتادم، گریممیگرفت. چون کارینمیتونستم
بکنم. اینطرفیاهم خوب از دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور سکوت من سوء
استفادهمیکردن و میبریدنو میدوختن. چون رفت و اومد
خسرو به خونه ما زیادشده بود، آقا جون تصمیمگرفت
یهمراسم نامزدیبگیرهتا دهن همه رو ببنده و من بازم فقط
سکوت کردم و گذاشتم اونا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور هر طور که میخوان در مورد
216
تقاص
جشنمونتصمیمبگیرن. بار  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور سومیکه فرهاد رو دیدمدرست وقتی
بود که برایجشن نامزدیمآرایشگاهرفته بودم.
حاالخداییشبود که خسرو اروپاییفکر میکرد و دوست نداشت
بند انداز بیادتویخونه منو آرایشکنه! توی
آرایشگاهنشسته بودم و حدود دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور دو ساعت تا تموم شدن کارم و اومدن
خسرو مونده بود کهیکیازکارکنان اون جا
صدامزد و گفت:
-آقاییدم در با شما کار داره.
باخودم فکر کردم که صد در صد دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خسروئه! البد به قول خودش
دلش برام تنگ شده بود! با بیحوصلگیرفتم بیرون
امابه جایخسرو، فرهاد رو دیدم! با دیدنشناخودآگاه از تهقلبم
خوشحال شدم. اون روز فرهاد هیچحرفینزد،
ایستادجلوم و فقط بهم نگاه کرد. دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور ده دقیقهنگام کرد و وقتیتصمیم
گرفت بره فقطیهکلمه به زور از تویجنجرهی
پربغضش بیرونکشیدو گفت:
-نجاتم بده!
رفتنشخردم کرد، شکستم! مگه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نه اینکه دوستش داشتم؟! مگه نه
اینکه هیچحسیبه خسرو نداشتم؟! مگه نه
217
تقاص
اینکه خسرو مال کیمیابود؟! پس دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چرا براینجات خودم و فرهاد
و کیمیاهیچغلطینمیکردم؟! بازم افکارم فقط در
حدفکر باقیموند و اون شب تویسکوت خسرو رو همراهی
کردم و مراسم نامزدیمونبا شکوه هر چه تموم تر برگزار
شد! خسرویهلحظه حرفایعاشقونه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور از دهنش نمیافتاد. درحالی
که من آرزو میکردم ایکاش به جایاون، فرهاد
بود. آرزوییمحال! بعد از نامزدیبا خستگیبه اتاق رفتم و
خوابیدم.
صبحروز بعد برایخریداز خونه  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خارج شدم. البته خریدبهونه
بود، دلم میخواست فرهاد رو ببینم. میخواستم
بدونمبا شرایطپیشاومده حالش چطوره! خسرو میخواست دنبالم
بیادکه نگذاشتم و هر طور بود دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور پیچوندمش. خودم
تنهارفتم چون میدونستم اگه خسرو نباشه حتما ً سر و کلهی
فرهاد پیدامیشه. همینطور هم شد! تا از کوچه
خارجشدم، فرهاد رو اون طرف خیابونبا ظاهریآشفته دیدم.
وسط کوچه و خیابوندرست نبود باهاش حرف بزنم.
اگهکسیما رو با هم میدیدو به گوش بابا میرسوند، بیچاره
میشدم.یهکوچه خلوت همون دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور دور و برا بود. سریع
218
تقاص
پیچیدمداخل کوچه و فرهاد هم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بالفاصله پشت سرم وارد شد. به
دیوارتکیهدادم و بهش خیرهشدم. از چشماش
خونمیبارید. اینبار بر خالف تصورم نرمشیتو کالمش وجود
نداشت. در حالیکه رگ گردنش دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور متورم شده بود با
فریادگفت:
-دیگهاعصابم از دستت خرد شده! خبیهکلمه بگو منو می
خواییانه؟ چرا انقدر منو سردانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور میدوونی؟دوست داری
التماساموبشنوی؟آره؟ دلت میخواد تیکههایغرورم رو از این
که هست خردتر کنی؟دلت همینومیخواد؟!
ازدادهاش وحشت کرده بودم اما انقدر شدیدنبود که الل بشم.
دوست داشتم از احساسم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خبر داشته باشه شایداین
جوریمیتونستمیهکم از زجریکه میکشیدرو کم کنم. برای
همینمبرایاولینبار حجاب از صورت عشقم
برداشتمو با بغض گفتم:
-چرا بهت دروغ بگم؟ منم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور از تو خوشم میادولینمیتونم حرفی
بزنم. من میترسم!
چشماشستاره زد. آب دهنشو قورت داد و چشماشویهبار باز و
بسته کرد. بعد از چند ثانیهسکوت، دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور با لحنیکه خیلی
مالیمتر شده بود، شبیهزمزمه گفت:
219
تقاص
-آخه تا کیمیخوایبترسیفدات شم؟ برویهکالم بهشون بگو
خسرو رو نمیخوای. به خدا دیگهدارم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور دیوونهمی
شم. خواب و خوراک ندارم. کارم شده اینکه کشیکتو رو بکشم
و هر وقت تنها بودیبهت التماس کنم تا بلکه از
دستتندم. شکیالمن طاقت از دست دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور دادن تو رو ندارم.
بعد از چند لحظه سکوت سعیکردم حرف رو عوض کنم. به
خاطر همینگفتم:
-راستیمیدونیپیماناومده خواستگاریشیال؟
چرخیدبه سمتم و بدون اینکه نگام کنه، در حالیکه به دیوار
پشت سرم نگاه میکرد گفت:
-بله میدونم. فقط اینونمیدونم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چرا من در به در نبایدبهآرزوم
برسم ولیپیمانبایدانقدر راحت صاحب شیال
بشه!؟
دلمبه شور افتاده بود. داشت دیرممیشد و نگران اینبود که
خسرو بخواد بیاددنبالم پس گفتم:
-اینماز شانس ماست. من دیگهبایدبرم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چون بایدخریدمبکنم.
دیرمیشه.
آهیکشیدو گفت:
220
تقاص
-برو به سالمت. مواظب خودت باش! شکیالسعیکنیهکاری
بکنی.
ازته دلم گفتم:
-سعیخودمو میکنم. تو هم مواظب دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خودت باش.
دیگهاینبار فهمیدمکه واقعا ً عاشق فرهاد شدم! ولیچیکار می
تونستم بکنم؟ آقا جون از بابایپیمانخیلی
خوششاومده بود. همینطور هم از خود پیمان. آقا جون قبول
کرده بود که اون روز پیمانو فرهاد، قصد مزاحمت
نداشتهو فقط از ما خواستگاریکرده بودن. آقا جون فهمیدولی
خیلیدیر! قرار بود روز عقدکنون دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور من و شیالیهروز
باشهولیمن هنوز کارینکرده بودم. بعضیوقتا به خاطر ترسو
بودن انقدر خودمو سرزنش میکردم که حد نداشت!
دوسه روز قبل از عقدکنون دلمو به دریازدم و رفتم سراغ آقا
جون تا شایدبتونم حرف دلمو بزنم. مشغول قرآن
خوندنبود. نشستم کنارش دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور و وقتیقرآن خوندش تموم شد تازه
چشمش به من افتاد. لبخند زد و گفت:
-بَه! عروس خانوم!
گونههام رنگ گرفت و اعتراض کردم:
-آقا جون!
221

دانلود رمان زیرم جون میدی بدون سانسور

خندیدو در حالیکه قرآنش رو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور میبوسیدتا بذاره لب طاقچه گفت:
-جانم بابا؟ کاریداشتی؟
نگامرویریشایسفیدو عبایتنش خشک شد، رویچشمای
مهربونش. چیمیتونستم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بهش بگم؟! بگم نمیخوام؟
بگممراسم عقد رو به هم بزنه؟! چیبه سر آقا جون میاومد؟!
وجدانم داد کشیدتو میترسی! ربطیبه عالقت به آقا
جوننداره. تو ترسویی!
قبلاز اینکه بتونم جلویخودمو بگیرماز جا بلند شدم و ازاتاق
دویدمبیرون. صدا کردنایآقا جون دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور هم تاثیری
نداشت. من بزدل بودم! خیلیهم بزدل بودم! انقدر دست دست
کردم تا باالخره روز موعود فرا رسید. روز عقدکنون
منو خسرو و شیالو پیمان. دیگهتا اون روز وقت نشده بود
فرهاد رو ببینمچون خسرویهلحظه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور هم منو به حال
خودمنمیذاشت. پیمانخیلیدلخور و تو هم بود. میدونستم که
به خاطر فرهاد ناراحته ولیدیگهکار از کار گذشته
بود. من و شیالبه آرایشگاهرفتیمو بعد از چند ساعت آمادهشدیم.
خسرو و پیمانبا دو ماشینگل دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زده به دنبالمون
اومدن. از آرایشگاهکه خارج شدم،یادروزیافتادم که فرهاد دم
آرایشگاهازم خواهش کرده بود که نامزدیرو به هم
222
تقاص
بزنم،ولیمن جرأتشو پیدانکردم. دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور با کنجکاویبه همون جاییکه
بار قبل فرهاد ایستادهبود نگاه کردم.یهبریدگی
پشتشمشادا بود. در کمالحیرتو تعجب فرهاد رو دیدمکه
همون جا وایسادهو با چشماییخیساز اشک منو نگاه
میکرد! احساس کردم قلبم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور فشرده شد. طاقت دیدنناراحتیشو
نداشتم. چه برسه به اشک ریختنشرو. دستش رو
گذاشتهبود جلویدهنش و با بهت به من تویلباس عروس خیره
شده بود. داشتم دق میکردم!سریعسوار ماشین
شدمچون اگه چند لحظه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بیشتربهش خیرهمیموندم اشکم سرازیر
میشد. خسرو هم سوار شد و با عصبانیتگفت:
-ایناینجا چیکار میکنه؟
حالخودمیادمرفت و با تعجب گفتم:
-کی؟
-اینپسره که اون دفعه مزاحم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور شما شده بود! قیافشخوب تو ذهنم
مونده. ببینآشغال چطوریبه تو نگاه میکنه!
شیطونهمیگه برم فکشو جا به جا کنم.
خونمبه جوش اومد و برایاولینبار دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور با عصبانیتیکه از من بعید
بود بهش توپیدم:
-شیطونهغلط کرده. بشینسر جات!
223
تقاص
باتعجب گفت:
-تو چت شدیکدفعه؟ ببینمچرا ازش دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور طرفداریمیکنی؟
سریعحرفم رو ماست مالیکردم:
-من طرفدارینمیکنم ولیحوصلهیجنجال هم ندارم.
خسروماشینرو راه انداخت و در همون حال با تردیدگفت:
-خیلیخب چرا میزنی؟ً
اصالحوصله غیرتایبیموردشو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نداشتم. هر چیبیشترمی
گذشت، به جایاینکه جذبش بشم، ازش متنفر میشدم!
هردواتومبیلبه باغ رسیدن. مراسم تو باغ خونه خودمون بود.
خسرو در رو برام باز کرد و دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور خواست که به من کمک
کنهولیمن کمکشو قبول نکردم و خودم پیادهشدم. حرکت با اون
لباس سنگینبرام سخت بود. داشتم پایینلباسم
روبه حالت اولیهبر میگردوندم که کناریکیاز درختایکاج
چشمم به فرهاد افتاد. معلوم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نیستچه جوریدنبال ما
تااینجا اومده بود. تکیهداده بود به دیوار. حال خرابش کا ًمال
مشخص بود. دستاشو مشت کرده گذاشته بود به دیوار
وهمینطور که زل زده بود به من و لب پایینشوکشیدهبود توی
دهنش سرشو از پشت دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چند بار کوبیدتویدیوار.
224
تقاص
دیگهطاقت نداشتم. چرا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور کاریاز من بر نمیاومد؟ عشقم داشت
جلویچشمم جون میکند! اشک تویچشمم جمع
شدولیاگه گریهمیکردم، همه میفهمیدنچون پایینچشمام
کامل سیاهمیشد. خدا رو شکر اینبار خسرو
متوجهفرهاد نشد، فقط دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بازومو گرفت و گفت:
-بریمعزیزم. همه منتظر ما هستن.
مثلمردهیمتحرک دنبالش کشیدهشدم. اصال نفهمیدمتویمسیر
تا اتاق عقد کیارو دیدمو چیاگفتم! من و شیالو
دوتا دامادا سر سفره نشستیم.دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور شیالآروم در گوشم گفت:
-حیفشد! کاشیهکاریکرده بودی. پیمانمیگه حال فرهاد
اصال ً خوب نبوده و تویباغ هم نیومده.
حرفایشیالحالم رو بدتر کرد. دیگهفهمیدمکه بدون فرهاد زندگی
برام معنایینداره. بایدیهکاریمیکردم. باید
برایاولینبار خودخواه میشدم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور و فقط به خودم فکر میکردم.
من فرهاد رو میخواستم حتیاگه به قیمتجونم
تموممیشد.یهآن تصمیمخودمو گرفتم و گفتم:
-بهپیمانبگو بره بهش بگه بیادتو.
نمیدونم شیالتویچشمام دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چیدیدکه با ترس گفت:
-میخوایچیکار کنی؟
225

رمان زیرم جون میدی

باجدیتیکه از من بعیدبود دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور گفتم:
-کاریتنباشه! بهش بگو.
شیالکه جدیتمنو دید،آروم حرفایمنو به پیمانگفت. پیمانبا
نگرانینگام کرد. آروم پلک دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زدم کهیعنیپاشو برو.
پیمانشونه هاشو باال انداخت و پا شد رفت بیرون. خسرو که از
پچ پچ ها چیزیدستگیرشنشده بود گفت:
-چیشده عزیزم؟دو تا عروس خیلیپچ پچ میکنین!
بدوناینکه جوابشو بدم نگامو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور به پاییندوختم و اون طبق معمول
به حساب شرم و حیایمن گذاشت و چیزینگفت.
چنددقیقهبعد پیماناومد و در گوش شیالچیزیگفت. شیالهم
آروم در گوش من گفت:
-پیمانمیگه به سختیتونسته راضیشکنه که بیادتو. حاال هم
تویاتاق بغلیه،ولیدیگهاینجا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نمیتونه بیاد!
لبخندیزدم و گفتم:
-مهم نیست. همون جا هم خوبه. میخوام صدامو بشنوه.
بعدآروم دستشو فشار دادم و گفتم:
-ممکنه من امروز بمیرم. حاللم کن!
شیالبا بغض گفت:
226
تقاص
-تو رو خدا شکیال! دیوونگینکن.دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور  حاال منیهچیزیگفتم! ولش
کن.
-نه شیال. اینکاریهکه من بایدزودتر از ایناانجامش میدادم. تا
حاال هم خیلیدیرشده. من دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور مرگ رو ترجیحمیدم
بهزندگیبا خسرو که حالم ازش به هم میخوره.
شیالکه سعیداشت هر طور شده منو متقاعد کنه گفت:
-آخه چرا؟ خسرو به اینخوشگلی،به اینمهربونی! اون تو رو
خیلیدوست داره. مطمئن دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور باش بعد از ازدواج، انقدر
بهتمحبت میکنه که بعد ازیهمدت فرهاد رو ازیادمیبری.
حاالنه به اون شوریشورینه به اینبینمکی! دیگهحرف تو
گوشم نمیرفت. سفت و سخت تصمیممرو گرفته بودم.
اشکاو حال داغون فرهاد واقعا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نابودم کرده بود.
-نه نمیشه. من همون اول هم وقتیکه هنوز پایفرهاد در میون
نبود، از خسرو خوشم نمیاومد. تو راست میگی.
خسروپسرخوبیهولیبا من خوشبخت نمیشه. بهتره با کسی
ازدواج کنه که خوشبختش کنه.دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور شیال! خسرو سهم
کیمیاست.
شیالکه دیداصرار فایدهاینداره، دیگهادمه نداد. ولیدستمو
تویدستش محکم فشار میداد. آقا برایخوندن
227
تقاص
خطبهاومد. قرار بود اول دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور صیغهبینمن و خسرو خونده بشه. تموم
بدنمیخزده بود. کاریکه من میخواستم انجام
بدم،کار کمینبود! آقا خطبه رو سه بار خوند. بار سوم همه چشما
به دهن من بود. پریدختخانم به گمون اینکه زیر
لفظیمیخوام، گوشواره هایبزرگ دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور و قیمتیرو تو دست من
گذاشت و گفت:
-بله رو بگودیگهعروس خانم، پسرم االن غش میکنه.
دیگهوقتش بود. بس بود هر چقدر دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور اللمونیگرفتم.یهدفعه از جا
بلند شدم. نمیدونم چه مرگم شده بود! تو نقشم
وایسادندر کار نبود. استرس گرفته بودم شدید. همه با تعجب به
من نگاه میکردن ولیمن سعیمیکردم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور که به
کسینگاه نکنم. دلم نمیخواست با نگاه به مامان، همه حرفاماز
یادمبره. دامن لباسم به تنگ آب گرفته و تنگ توی
سفرهبرگشته بود. گل هایرز پر پر شده به دامن لباسم چسبیده
بودن. نگامو از لباسم گرفتم و با بدبختیباالخره با
صدایبلند گفتم:
-نه! من زن آقایخسرو آریانسب،دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور فرزند آقایامیربهادر آریا
نسب نمیشم!
228
تقاص
گفتناینجمله برایبه پا کردنیهقیامتبس بود! انگار کبریت
انداختم تو انبار باروت!یهوهمه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور چیمنفجر شد!
همهمهبه آسمون بلند شد. همه با نفرت به من نگاه میکردن.
خونواده داماد سریعاز خونه رفتن بیرون. خسرو
خواستیهچیزیبگه که مادرش با دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور عصبانیتدستشو کشیدو از
اتاق خارج شدن. تو کمتر از چند ثانیههمه چیزبه
همریختو در کمتر از چند دقیقهخونه تخلیهشد، ولیمن هنوز
سر جام ایستادهبودم و نفس دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نفس میزدم. کل
بدنممیلرزیداما خوشحال بودم که خالص شدم! حاال به هر
قیمتی! خبریاز هیچکس نبود، حتیشیالهم نبود! حال
مامانبه هم خورده بود. سفره عقد به هم ریختهبود و هر چیزش
یهگوشه افتاده بود. جمعیتکه دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور هول میزدن برن
زدنهمه چیونابود کردن! من اما مثلیهروح اون وسط وایساده
بودم و منتظر بودم تایهخبریبشه. چقدر خوب می
شداگه میتونستم اون لحظه زمان رو ببرم جلو. چیزیطول
نکشیدکه آقا جون مهربونم کمربند به دست وارد شد و
قبلاز اینکه بتونم تکونیبخورمیااز خودم دفاعیکنم به جون
من افتاد. در همون حینشیالو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور پیمانرو که اومدن
229

رمان زیرم جون میدی بدون سانسور

تویاتاق تا هر طور شده جلوشو دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بگیرنبه زور از اتاق بیرون
انداخت تا کسینتونه دستایقدرتمندشو نگه داره. در
اتاقوهم بست و قفل کرد. فریادمیزد:
-کثافت حاال برایمن زبون دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور در آوردی؟حاال نمیخوایزن
خسرو بشی؟تو غلط میکنی! مگه من آبرومو از سر راه
آوردهبودم که تو انقدر راحت به بادش دادی؟
ضرباتسنگینسگک کمربند رویکمر و پهلوم نفسمو بند آورده
بود! صدایالتماسایمامان که دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور گویابا شنیدنخبر
کتکخوردن جگر گوشه اش درد خودشیادشرفته بود و پشت
در اومده بود رو به همراه صدایشیالمیشنیدم،
ولیبرایآقا جون مهم نبود و فقط میزد. میونهق هق گریه
صدایمحکم در رو هم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور میشنیدمکهکوبیدهمیشد.
انگارکسیمیخواست وارد اتاق بشه، ولیدر قفل بود. با گریه
فریادزدم:
-کمک! تو رو خدا نزن آقا جون. مگه من چیگفتم؟ خب از
خسرو بدم میاد! آقا جون تو رو خــــدا.
آقاجون با فریادگفت:
-خفه شو! خفه شو دخترهیبیحیا.دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زیرسرت بلند شده؟ زبون
درازیمیکنی؟!
230
تقاص
دیگهطاقت ضربه هایکمربند رو نداشتم. داشتم از حال میرفتم،
آخرینتوانمو جمع کردم و دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور با گریهفریادزدم:
-فرهاد! فرهاد! مگه قول ندادیکه نذاریبالییسر من بیاد؟پس
کجا رفتی؟نامرد دارم میمیرم! بابام شیرینتو
کشت.
یهدفعه در با صدایبلندیباز شد و فرهاد وارد اتاق شد! سریع
خودش رو به من رسوند.دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور آشفتگیاون از من کتک
خوردههم بیشتربود. جلوم ایستادو رو به آقا جون گفت:
-مگه شما دینو ایمونندارینکه اینطوریدخترتون رو کتک
میزنین؟اون که گناهینداره! دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور مقصر منم که
عاشقششدم. بیاینمنو بزنین. بیاینمنو تیکهتیکهکنینولیکاری
به شکیالنداشته باشین.
آقاجون اینبار به سمت فرهاد حمله کرد و فرهاد با کمال میل
پذیرایضربات محکم و دردناک دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور کمربند آقا جون شد.
وسطکتک خوردن ما شهرام هم که برایکاریبیرونرفته بود
برگشت و وقتیفهمیدقضیهچیهبهیاریآقا جون
اومدو هر دو نفرشون با هم انقدر من و فرهاد رو زدن که جون
تو بدنامون نموند. بعضیوقتا فکر  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور میکنه خوبه آقا
231
تقاص
جونبا کتک زدن ما خشمشو تخلیهکرد وگرنه اگه دور از جونش
سکته میکرد من چه خاکیتو سرم میریختم؟!
وقتیخسته شدن شهرام در دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور حالیکه هنوز هم عربده میکشیداز
خونه خارج شد و آقا جون گوشه اتاق رویزمین
نشستو گریهسر داد. من که کامال بیحال و جون بودم و همه
چیزاییکه میشنیدم،توییههاله ایمه قرار داشت.
ولیهمه حرف آقا جونیهچیزبود دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور اینکه آبروشو من به باد دادم!
اون روز فکر میکردم من کار بدینکردم! فقط
حرفدلم رو زده بودم اما حاال میفهمم بدترینراه رو برایزدن
حرفم انتخاب کردم. من آقا جونم رو بیآبرو، داداشم
روبیغیرتو خسرو رو نابود و  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور آواره شهر غربت کردم!
بگذریم! اون روز به کمک پیمانو چند تن از اقوام که اون جا
موندهبودن من و فرهاد رو به بیمارستانرسوندن و هر دو بستری
شدیم. چند روز بعد که دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور زخمایتنمون بهتر شد و
مرخصشدیمآقا جون ما رو به عقد هم در آورد و گفت که دیگه
هرگز نمیخواد منو ببینه. من خیلیناراحت بودم،
چونخونوادمو دوست داشتم. فرهاد اصرار داشت که هر چه
زودتر بریمسر زندگیخودمون دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور تویخونه بزرگیکه
232
تقاص
پدرشبرامون تهیهکرده بود. دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور ولیمن قسم خورده بودم که تا
روزیکه آقا جون با من آشتینکنه، از اون خونه نرم!
همینطور هم شد. بعد از عقد به بهونه جمع کردن وسایلمبرگشتم
تویخونه و دیگهپامو بیروننذاشتم. حتیبرای
یهخریدجزییهم از خونه نمیرفتم دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور بیرونکه مبادا درو دیگه
روم باز نکنن. آقا جون همیشهبه مامان با صدایبلند
میگفت به اینلکه ننگ بگو از خونه من گم شه بیروننمیخوام
ببینمش. ولیمن نمیرفتم! گوشم هم به طعنه ها و
حرفایآقا جون و شهرام بدهکار  دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور نبود. به فرهاد هم میگفتم که
برایدیدنمن همون جا بیادو توحیاطهمو می
دیدیم. فرهاد بیچارهشکایتینداشت، اون واقعا ً دوست داشت منو
خوشحال کنه. آقا جون خیلیگوشه و کنایهمیزد.
بهفرهاد هم خیلیبد و بیراه میگفت دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور ولیمن توجهینداشتم. سه
سال از عقد من و فرهاد میگذشت. از کیمیافقط
همینومیدونستم که با خسرو ازدواج کرده؛ همین! البته می
دونستم که آقا جون همهیخبرا رو داره، ولیبه من
نمیگه. کم کم صدایبابا دانلود رمان زیرم جون میدی pdf بدون سانسور و مامان فرهاد در اومد که چرا من سر
خونه و زندگیمنمیرم؟!

بازگشت به نسخه‌ی اصلی